مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

این سید به پای خودش راه نمی رود!

دو شب پیش آقا رفته بودند دیدار نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی حوزه علمیه قم. دیدار از ساعت پنج شروع شد. آقا تقریبا در همه غرفه ها می ایستاد و با صاحبان شان حرف می زد. خیلی طول کشید بعد از نماز هم ادامه پیدا کرد تا ساعت هشت و نیم. همه خسته شده بودند. محافظ ها هم خودشان را دو تیم کرده بودند و بعضی هایشان می رفتند استراحت می کردند و بعضی هایشان محافظت اما آقا همچنان یک تنه می تاخت. ما که کم آوره بودیم . سه ساعت ایستادن کار سختی است. فکر کنم اگر می دویدم اینقدر خسته نمی شدم.                                                             ***دی شب هم برنامه دیدار با اساتید خیلی طول کشید. برنامه تا ساعت یازده شب ادامه پیدا کرد و آن وقت تازه شام دادند. آقا از اول تا آخر خیلی سر حال بود. به حرف نفر آخر همانطوری گوش می داد که به حرف نفر اول. یکی از بچه های بیت که آنجا بود خیلی نگران دیر شدن برنامه بود. گفتم خب حالا مگه چی شده؟ یک ساعت برنامه بیشتر طول کشیده دیگه؟! گفت : مساله طول کشیدن برنامه نیست. مساله اینه که ایشان وقتی ساعت 3 نیمه شب برای تهجّد بلند می شه دیگه نمی خوابه. حالا شما حساب کن روز به این پر کاری امروز شبش فقط سه ساعت بخوابی برنامه فردا را هم که خودت می دانی؟؟این را گفت و رفت اما من تازه فهمیدم که چرا وقتی آقا یک نصیحت ساده در مورد معنویات و زهد در ابتدای صحبت شان داشتند، عده ای گریه می کردند و دست بر دست می کوبیدند.بعدن نوشت:ای دل بکوش که صاحب خبر شوی               تا راهرو نباشی ، کی راهبر شوی؟

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code